مدیریت جهانی با رویکرد علوم اطلاعات جغرافیایی
مقدمه
حل چالش های جهانی و مسایل و معضلات فناوری در جوامع انسانی و محیط طبیعت سیاره زمین، نیازمند رویکرد های چند جانبه نگرانه و چند رشته ای است. راه حل های یک جانبه نمی توانند از برونزدگی مسایل از جوانب دیگر جلوگیری کنند. این رویکرد چند رشته ای به مسایل جوامع نیازمند زمینه های پژوهشی با استفاده از فناوری های جدید است. در این موضوع رویکردهای بین رشته ای علوم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و همچنین نگرش چندجانبه به ابعاد زندگی خانوادگی (+) و خصوصیات اجتماعی و جامعه شناختی (+) و همچنین مسایل اقتصادی و مادی (+) از یک طرف و نگرش آن به محیط طبیعی و ساختار فیزیکی سیاره زمین (+) از طرف دیگر لزوم استفاده از این فناوری ها و دانش را در حل مسایل جهانی بعنوان یک ناظر ضروری می نماید.
مبحث دیدگاه چندرشته ای
رویکرد بین رشته ای و زمینه ای در دانش های اطلاعات جغرافیایی (Geographical Information Science) و اکولوژی انسانی (Human Ecology) به مسائل علمی (میلر و همکاران، 2007) آن را به یک رشته منحصر به فرد تبدیل می کند. اگرچه رویکرد زمینهای برای هر تحقیقی در دنیای پیچیده ضروری است (ویسوادر، 1986؛ استراوس، 1990)، به نظر میرسد این امر یک چالش برای همه دانشمندان در به دست آوردن دیدگاهی زمینهای در رشتههای خودشان باشد.
بنابراین، من معتقدم که ما به یک ساختار قانونی نیاز داریم تا متخصصان جغرافیایی (+) و اکولوژی انسانی واجد شرایط را به عنوان هیئت ناظر درگیر در هر زمینه علمی اعمال کنیم. آنها باید با تمام رشته های مرتبط آشنا باشند و ارتباط موثری با همه متخصصان برقرار کنند. همچنین محققان باید درک کافی از نحوه برخورد مشخصات با مسائل در کل سیستم داشته باشند (کاپرا، 2008). قبل از هر تحقیقی، آنها باید به دانشمندان متخصص در مورد چگونگی اتخاذ رویکرد زمینه ای توصیه کنند (رایت و هرین، 1988؛ ویسوادر، 1986) و پس از بررسی، باید با سایر متخصصان مرتبط برای ارزیابی عوارض جانبی روی جامعه انسانی و محیط زیست اطلاع رسانی کنند (Straus, 1990). بنابراین، آنها نقش کلیگرایانه علمی را بهعنوان یک ژنرال علمی که مسئول تصمیمگیری نیست (Straus, 1990) در نظر میگیرند، بلکه در حین تحصیل به سایر دانشمندان مشاوره میدهند. با قبول این موضوع که ارتباط همه پژوهش های علمی حیاتی است، به نظر من توسعه علم نیاز به تخصصی دارد که زیر نظر کلی نویسان علمی به عنوان مشاور باشد. زمینه گرایی مورد حمایت ویسوادر (1986) در بوم شناسی، بریتکروز (2019) در نظریه اکو فرهنگی و رایت و هرین (1988) را نمی توان در همه آثار علمی به کار برد، زیرا می تواند از بهره وری و کارایی در تولید دانش جلوگیری کند.
در توافق با آدام اسمیت و بر اساس فوردیسم، بالاترین بهره وری را می توان با تخصص به دست آورد. این واقعیتی است که به مدرنیسم مربوط نیست و قبل از مسیحیت و مدرنیسم نیز صادق بوده است. از سوی دیگر، بر اساس تئوری سیستم، همه اجزاء وظایف خود را در یک حالت به هم پیوسته انجام می دهند.
در این نظام کلان هر جز خود یک سیستم است با تمام قطعات و اجزای خاص خود. حل مشکل در یک جزء واحد شامل دانش یک متخصص است. اکنون ما به متخصصان برای حل مشکلات و متخصصان عمومی برای نظارت بر راه حل ها و عواقب آن نیازمندیم. بنابراین، دولتها باید ساختارهای قانونی را طوری ایجاد کنند تا از متخصصان عمومی واجد شرایط برای ارزیابی یافتهها بر اساس زمینههای همه مطالعات قبل از انتشار استفاده کنند.
در اینجا متخصصانی با دیدگاه های ترکیبی بین رشته ای و آگاه از همه علوم چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی و بوم شناسان انسانی به عنوان متخصصان عمومی باید در ارتباط موثر با سایر سطوح تخصصی مهارت داشته باشند (Straus, 1990) و با تمام رشته های مرتبط آشنا باشند. به نظر من، مشکل را می توان در نمودار دکارتی با هر میله ای در محور x به عنوان یک جنبه تخصصی (فرهنگی، اقتصادی، فیزیکی و غیره) تصور کرد که محور y میزان درگیری مسئله را نشان می دهد. نمایه خطی این نمودار به ما دامنه ای از ارتباط را برای هر مسئله خاص نشان می دهد. هر مساله و چالش جهانی در برخی جنبه ها بسیار درگیر و در برخی دیگر کمتر درگیر است.
این دامنه می تواند به عموم گرایان نشان دهد که تخصص، با درجه مشارکت بالاتر، باید برای ارزیابی پایدار مطالعه درگیر شود. به عنوان مثال، حل مسائل اقتصادی ممکن است از محیط زیست بهره برداری کند و برای جامعه زیان آور باشد (در حالت ساده شده، ارزش Y بالا در اقتصادی، و مقدار y متوسط در اجتماعی و زیست محیطی، سپس شاید بسیار پایین در میله های دیگر). متخصص عمومی باید از متخصصان اجتماعی و محیطی برای ارزیابی مطالعه استفاده کند.
نتیجه گیری
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در جامعه علمی، برای مشارکت در تمامی کارهای علمی، نیاز به ترکیب کنندگان (Straus, 1990) داریم تا تمامی جنبههای زمینهای را ببینند و از اثرات زیانبار مطالعات بر سایر اجزای سیستم جهانی مانند محیط اجتناب کنند. متخصصان علم و فناوری را با بالاترین بهرهوری توسعه میدهند، در حالی که متخصصان علمی بر فعالیتهای آنها نظارت میکنند تا عملکرد پایدار را بهبود بخشند و از تأثیرات مخرب بر سایر اجزای سیستم جلوگیری کنند.
در غیر این صورت باید شاهد فاجعه هایی باشیم که خود این سیستم ها ایجاد کرده اند و خود برای آنها به دنبال راه حل هستند.
Straus; (1990), human ecology, steps to the future
Rhonda Breitkreuz; (2022), The Gold Standard: Epistemologically, Ecologically Informed Research
Capra; (2008), ecology
Visvader, human ecology